آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

دو سال و سه ماهگی نازگل موفرفری باباجی

  سومین یلدا با فندوق کوچولوی شیرین زبون خونمون 92.9.30 هندونه بده قاچ کنیم لپ ات رو بده ماچ کنیم امشب باباجی نخوردت خیلیه تصمیم دارم امشب یک یلدایی به پا کنم تا عشق سه نفریمون محکم تر از قبل بشه مامان ،بابا ، نی نی تکیه کلام این روزهات ، همه چیز رو این جور تفسیر میکنی مامان ، بابا ، نی نی مامان هم که گرفتار و مشغول برای یک سری کار و مجوز بازی آرامش من خوشحالم که به واسطه تو دارم به چیزی بالاتر از آرزوهام میرسم     ای ویروس مهربون ممنون ،میشه حالا دیگه لطفا از خونمون بری 92.9.13 در حد تیم ملی سه تایی(مامانی ،باباجی، نی نی ) از این ویروسه که آخرین ورژن نوع خودش هست در حد...
30 آذر 1392

دو سال و دو ماهگی جوجوی شیرین زبونم

  پاییز هفت رنگ آرشیدای دو سال و دو ماهه (پاییز-آبان 1392) آرشیدای 4 ماهه (پاییز- دی 1390)   با مامان گهرم 92.8.11 قرار شده آرشیدا وقتی که باباهی میاد خونه دیگه سی دی اموزشی و کارتون نگاه نکنه عاشق بی بی انیشتینه سی دی هاشو رو توی کشو میز تلویزیون گذاشتم تا خودش حق انتخاب داشته باشه خوشحال یه سی دی نشون باباهی دادی و با ذوق گفتی بابا از اینا بابا هم که میدونه این یه قانونه نگاهی بهم کرد و چشمکی زد و ... آرشیدا نه مامان الان وقتش نیست بگذار برا فردا صبح آرشیدا همون طور که سی دی دستش بود آروم انداختش زمین و بغض و دوید بغل باباهی و تو گریه گفت با مامان گهرم (قهرم) و بعد دوید بغل خودم ...
10 آذر 1392

فرشته کوچولوی 23 ماهه من

هستی من باور کردنش سخته که اینقدر زود دیر میشه روز دخمل رو به دوردونه دخمل نانازم تبریک میگم     آرشیدا در مسافرت  وروجک شده شمع مجلس ،خان دایی باباهی میخونه و آرشیدا اون وسط قر میده و بقیه دست میزنند عرفان پسر عمه هم داشت روی قابلمه ضرب میزد 92.6.15     یک شب خونه دوست خوبمون نسیم جون و آقا سینا دعوت بودیم و نسیم جون باز زحمت کشیده بود و کلی غذای خوشمزه درست کرده بود و یه دسر شله زرد فوق العاده که مثل همیشه 20 بود کارش و آرشیدا و ویهان کلی بازی کردند و دلربایی عاشق ویهان زبل ام http://www.shahzadeariaei.niniweblog.com/ 92.6.12   آرشیدا: ویهان به چیف من ...
4 آذر 1392

2 سال و یک ماهگی عروسکمون

عاشقتیم فقط همین بابا میگه مامان زهره راستی آرشیدا به اردک چی میگه آرشیدا داد میزنه آآآکککککووووو(آکو)   امسال ماه مهر بعد از سال ها دوباره برای مامان مثل قبلا ها شده . کیف ، کفش ، لباس و مداد و پاکن و دفتر نو مثل قدیما بعد از چند سال عاشق این پروژه ها و تحقیقاتم اما یکم سخته با آرشیدا     دیگه پوشک نمیشی مگه اینکه بخواهیم بریم بیرون چون توی کنترل کردن خودت هنوز یکم وقت نیاز هست اما شب ها دو بار با چشم خواب روی قصری میگذارمت و الان یک ماهی میشه استرس شب ادراری هاتو ندارم تخت خوابت که الان مدتهاست جدا شده به خودم آفرین بگم یا به تو جوجو غذا خوردنت خوبه و مامان درصدد که برنامه رژ...
4 آذر 1392
1